دل باخته

دل باخته

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







Alternative content


..


کد تغییر شکل موس

.. ابزار های مفید وبلاگ نویسان ..


هروقت

 

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

                      بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد 

  من تو را در قلبم دارم نه در دنیا 

دوستت دارم بهترینم

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوستت دارم عشق ابدی من

graphic2.jpg

ضربانِ قلبِ من، به عشقِ تو تند میزنه

 

همه ی دنیا گلم،با داشتنت مالِ منه

توو چشات یه حسیه که قلبو آتیش میزنه

 

اونی که هلاکته خوب میدونی دل ِ منه

 

 

تویِ دستات چی داری که منو جادو می کنی؟

 

سرکشم باشم منو، رام مثِ آهو می کنی

 

 

تویِ حرفای توعشقه، پُره از صداقته

 

عزیزم همنفسی کنارِ تو عبادته

 

 

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق . . .

 

 

 

همین دلتنگی های فصلی


همین دلشوره های بی خودی

همین لبخندهای گاهی به گاهی

همین چشم های خیس یواشکی

همین لجبازی های شبیه بچگی

... ... ... ... 

همین بغض های بیقرار

همین دلهره های مشکوک

اصلا همین نوشته های خط خطی ؛
 
همه‌ی این ها عشق است

خود ِ خود ِ عشق است

سختش نکن!

عشق همین اتفاقات ساده است

 

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خط خطیای دلم

                            اعتماد مثل پاک کن میمونه

هر دفــــــعه کوچیک تر
و کوچیک تر میشه
بعد از هر اشتباه.....!

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

زنــــــــــــدگی واسه ما آدما مثل یه دفتر میمونه…. برگ اولش رو خوش خط می نویسی! و دوست داری به آخرش برسی وسطاش خسته میشی بد خط می نویسی و همش برگه ها رو حروم میکنی اما آخرش که میرسه جا کم میاری حســــــرت می خوری که چرا برگه هاشو حروم کردی!

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

 عادت می کنیم 
به داشتن چیزی و سپس نداشتنش 
به بودن کسی و سپس به نبودنش 
تنها عادت می کنیم 
امـــا فراموش نه.....!

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوست دارم...

از کسی که دوستش داری ساده دست نکش !

شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی

و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن

چون شاید

هیچوقت

هیچ کس

تو رو به اندازه اون دوست نداشته باشه !!

 

 

دلم خیلی میخواست معنای عشق و دوست داشتن رو بدونه !

                      به این سادگی ولم نکن کجا رفت دوست داشتنت میخوای منو تنها بزاری                    منی که تو روخیلی دوست داشتم تنهام نزار به تو نیاز دارم عشقم ...........

 

نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

لعنت به من

لعنت به من که ساده دلسپردم

لعنت به من اگر واسش می مردم

دست من و گرفت بعد ولم کرد

لعنت به اون کسی که عاشقم کرد

یکی بگه یکی بگه که ماه ه من کی بوده

مسبب گناه من کی بوده

سهم من از نگاه تو همین بود

عشق تو بدترین قسمت بهترین بود

تو دل بارون من و عاشقم کرد

بین زمین و آسون ولم کرد

یکی بگه چه جوری شد که این شد

سهم تو آسمون و من زمین شد

نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تنهایی

خيانت هايشان را نبين ؛ تا آرام باشند ....!!
کذب بگو ؛ تا عاشقت شوند........!!
هرچه نداري بگو دارم، هر چي داري بگو بهترينش را دارم ....!!
اگر ساده اي ؛ اگر راست گويي ؛ اگر باوفايي .... اگر با غيرتي !
اگر يک رنگي .... هميشه تنهايي

 

نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

....رسمـــــ


ღლ چه رسم جالبيست.محبتت را ميگذارند پاي احتياجت.صداقتت را ميگذارند به پاي سادگيت.سکوتت را ميگذارند پاي نفهميت.نگرانيت را ميگذارند پاي تنهاييت.و وفاداريت را پاي بي کسيت.و آنقدر تکرار ميکنند که خودت باورت ميشود که تنهايي و بي کس و محتاج.....ღლ

 

 


نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

روزی....

روزی دروغ به حقیقت گفت: مــــیل داری با هم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم ، حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد. آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود ღ

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

غم عشق

 

غم که می‌آید در و دیوار ، شاعر می‌شود

 

در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود

 

می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی

 

خط‌کش و نقاله و پرگار ، شاعر می‌شود

 

تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی ؟

 

حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود

 

تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم

 

از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود

 

باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت ؟

 

تو دلت را جای من بگذار شاعر می‌شود !

 

گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم

 

از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود

 

 

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر می زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می گیرد.

 

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بغل کردن

 

چرا بغل کردن حس خوبی به آدم میده...؟

 

چون سمت راست بدن قلب وجود نداره و اونجا خالیه...

 

ولی وقتی که یکی رو که دوسش داری بغلش میکنی، قلبش اون جای خالی رو پر میکنه

 

و انگار تو صاحب دوتا قلب شدی...!

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ساده تر نگاه کن ......



شعر هایم را میخوانی ...



میگویی روان پریش شده ام.....



پیچیده است .......



قبول !



اما ....



من فقط



چشمان تو را مینویسم ....



تو ساده تر نگاه کن ......

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تو يعني


تو يعني پاكي باران ..


تو يعني لذت ديدن ..


تو يعني يك شقايق را به يك پروانه بخشيدن ..


تو يعني از سحر تا شب به زيبايي درخشيدن ..


تو يعني كبوتر را ز تنهايي رها كردن خداي آسمانها را به تنهايي صدا كردن ..


تو يعني مثل نيلوفر هميشه مهربان بودن ..


تو يعني چتري از احساس براي قلب باراني ..


تو يعني دست يك گل را .. به دست اطلسي دادن ..


تو يعني روح باران را متين و ساده بوسيدن ..


و يا در پاسخ يك لطف به روي غنچه خنديدن ..


اگر چه دوري از اينجا تو يعني اوج زيبايي ..


كنارم هستي و هر شب به خوابم باز مي آيي

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چه کسی...

چه کسی میگوید که من هیچ ندارم ...؟
من چیزهای با ارزشی دارم ...!
حنجره ای برای بغض ...
چشمانی برای گریه ...
لبهایی برای سکوت ...
...دستهایی برای خالی ماندن...
پاهایی برای نرفتن ...
شبهایی بی ستاره ...
پنجره ای به سوی کوچه بن بست ...
و وجودی بی پاسخ......
 
 

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تنهائی

تنهائی حرمت داره


دست هر کس وناکسی را نگیر

با خودت بیار تو تنهائیت

من گوش نکردم ..

تو یکی گوش کن .

من گفتم ها

 

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وقتی ....هست

 

وقتی حرفی برای گفتن ندارم ؛

وقتی سکوت میکنم !

یعنی :

با بند بند وجودم

 

دارم به تو فکر میکنم

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

???


 

خـــــدایا میـــوه ی کــــدام

 

 

درخـتـتــــــ را

 

 

گــــاز بــــزنم

 

 

کـــه از زمیـــن

رانــده شـــوم؟

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تقدیم به او....که خیلی دوسش دارم.....

عشق منی

عشق منی اخه عمرمنی همدم اول و اخرمی

.دوستت دارم اره دوستم داری اما من بیشتر یکمی

.چیک چیک بارون چشمای من واسه عشقم یک سند

.نازمیکنی واینو خوب میدونی نازکشدنو عشقت خوب بلده

.میمیرم واسه اون طرزه نگاهت.اخماتمم واسه من خیلی شیرینه

.اخه قیافه اتم یه جورایی به دل میشینه

.به هم میایم اینو همه میگن اما چرا از رو نمیرن اونایی که حسودن به عشقمون جدایی رو میارن میونمو

.اما من و تو اینو خوب میدونیم نمیتونیم  که بدون هم بمونیم .جونمنو به جون هم وابسته است

.قلبمون واسه غریبه بسته است.به جزدزدیدنت دیگه راهی ندارم

.واسه رسیدن به تو لحظه شمارم.میدونم که میدونی عشق منی .عمرمنی.عزیزجونی

.گفتی اخرمیکشمت اما چه جوری.تو که باچشمای تنگ بلوریت خیلی وقته مارو کشتی خبرنداری

.میدونی که واسه من نشان غروری.

نه نمیشه نمیتونم دل کوچیکمو قانع کنم نباشی ماتم نگیرهواسه دیدن چشمات نمیره.نه نمیتونم ببینم عزیزم داری با غریبه ها میزنی حرف.حالاعشقو میکنیم صرف.ع یعنی عمرمنی. ش یعنی شاه منی.ق یعنی قلب منی.

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 24 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن …
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر می شد …
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگی ها و نبودن هایت می شد …
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو می رساندم…  بدون تو عاشقی برایم عذاب است
می دانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم…
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم…

می دانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب می شود
می دانم که نمی دانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جز انتظار آمدنت …


انتـــــــــــــــــــــــــــــظار …

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما

 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 24 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

داستان عاشقانه دو دوست


ادامه مطلب
نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 24 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وصیت من(سهراب اسدی)

 

 

حالا که آخرای عمر منه...

 

وصیت من به زیر سرمه...

 

بخونین و بدونین حرفای من...

همه دردای من از عشقمه...

وقتی اومد کسی دورم نباشه...

تا که بدونه عشقش از بی کسی مرد...

توی چشمام نم اشک و ببینه...

تا که بدونه دردم دلواپسی بود...

دیر اومدی باید بری...

 

حق نداری بمونی...

 

حتی یه فاتحه سر...

مزار من بخونی...

برو دیگه نمیخوامت ای گل دیوونه....

 

اونقدر نیومدی که هیچی از من نمونده...

 

یادته موقع رفتن گفتم...

 

تو رو خدا نرو این دل و نشکن...

 

حالا که میری بگو که کجایی...

 

گفتی که جاییه مثل جهنم...

 

حتی یه نشونه از خودت ندادی...

فهمیدم که به من بی اعتمادی...

رفتی و تا الانه که من یه مردم...

 

یه خبری یه نامه ای هیچ ندادی...

 

بسه دیگه ، چته ؟ کم بم زل بزن...!

 

برو عقب،نه نه بم دست نزن...!

 

چه جوری بود اون روزایی که رفتی...

 

یه بوسه خواستم و گفتی نا محرمی...؟!

 

برو که روسیاهی به دلت موند...

 

حالا پشیمونی از دل و از جون...

 

هرچی که گریه کنی دیگه دیره...

عشق تو فردا توی خاک اسیره...

 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 24 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

همیشه باش عشقم

همیشه باش که بی تو عذاب میکشم

نمیتوانم سختی های دنیا را بی تو روی دوش بکشم!
همیشه باش که بدجور نیاز دارم به تو

باز هم محبتی به قلبم کن که زندگی ام را مدیونم به تو

تو آمدی و عشق را دوباره پیدا کردم ، آن عشق بی معنا برایم بامعنا شد و همین شد که قلبم دوباره جان گرفت
بمان و یاری کن مرا ، تا پایان این راه همراهی کن مرا، نگذار تنها بمانم ،

نگذار در این راه بی همسفر باقی بمانم
بیا و در حق دلم عاشقی کن ، بیا و برای یک بار هم که شده عشق را آنطور که هست برایم معنی کن
بس که دلم دست این و آن افتاد کهنه شد ، عمری از احساسم گذشت و پیر شد ،

دیگر نه طاقت دوباره شکستن را دارم ، نه حس دوباره ساختن را….
درک کن ، میترسم ، بس که دلم زیر پاهای بی محبت دیگران افتاد و له شد ،

زندگی برایم یک داستان بدون عشق شد ….
تو آمدی و باز هم فکرم درگیر شد ، دلم به لرزه افتاد و لحظات با تو بودن نفسگیر شد
به خدا دیگر طاقت ندارم ، بس
که شکسته ام دیگر جایی برای غمهای تازه ندارم ،

بس که خسته ام ،نفسی برای فرار از خستگی ندارم
دل بسته ام به تو و نگاهی کن به من ،شک نکن به احساسات قلب من ….
دستانم بگیر و آرامم کن ، با قلب شکسته ام مدارا کن ، اینک که با توام ،

اینک که دلم را به دریای دلت زدم و محو امواج توام ، مرا با دستهای خودت غرق نکن….
همیشه باش که بی تو عذاب میکشم ، امروز از ته دل  با من باش،که بی تو همان تنها و دلشکسته دیروز میشوم

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 24 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اوج احساس عشق

عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم
میرویم تا اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت
تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت ، بیخیال همه چیز، باز کن برایم آغوشت

.عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام ،
من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام ،
تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام… .
شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر ، چرا نمی رسد فردا ، چند قطره اشک هم بیشتر….
فردا برسد و باز تو بیایی ، من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی
عشق زیبای تو ، من عاشقم ، تمام احساستم به حساب قلب تو
خوب هوای قلبم را داری ، همین را میخواستم از خدا ،
تو چه احساس زیبایی داری ، همین است که همیشه شادم ،
همین است که همیشه با آرامش شبها را میخوابم….
عشق تو اینجاست در قلبم ، قلبی که درگیر است با یادت ،
خودت هم میدانی خیلی وقت است که میخواهمت
عشق من ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگذار سکوت باشد بینمان تا بشنوم صدای نفسهایت،
تا برسم به جایی که در بر بگیرم تمام احساسات زیبایت را
احساسی از تو ، که با آن به اینجا رسیده ام ،
که من هم مثل تو با احساس شدم و در ساحل دلت امواج مهربانت را در میان گرفته ام
با تو همیشه در اوج عشق به سر میبرم ، با تو هر جا که بخواهی میروم ،
با تو عاشقم و همیشه به قلبت عشق میدهم
عشق میدهم تا عاشقانه بمانیم ،
تا هر جا رفتیم در آغوش هم ، این شعر را برای هم عاشقانه بخوانیم….
.

 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 24 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.

 

دختر لبخندی زد و گفت ممنونم ، تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد …

 

حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :

 

میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات.

 

.حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

 

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟

 

دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید.

.درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم.

امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..

 

و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

 

 

 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 24 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

غریبه

  بین این همه غریبه

 

توبه آشنا میمونی

 

حرفهای تلخی كه دارم

 

من نگفته تو میدونی

 

من پر از حرفهای تازه

 

عاشق گفتنو گفتن

 

تو با درد من غریبی

 

اما تشنه ی شنیدن

 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 24 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نیمکت ها..

همه ی نیمکت های پارک دو نفره اند !

بی خیال .....

روی چمن مینشینم ...

 

 

نويسنده: محمد تاريخ: شنبه 24 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

منو ببخش بخاطره همه چیز

همین که میخوام حرف دلم رو با تو بگم میری
آره میدونم بد بوده کارم اینجوری دلگیری

میشه این دفعه منو تو ببخشی ؟
میشه نگی میخوای ازم جدا شی ؟

میشه ببخشیو بگذری عشق من ؟
میشه فراموشت بشه گناهم ؟

میشه نگاه کنی به اشک و آهم ؟
هنوزم از همه بهتری عشق من ؟

منو ببخش اگه بچگی کردم
بذار دستاتو تو دستای سردم
منو ببخش میدونم اشتباه کردم

منو ببخش اگه از تو بریدم
اگه شکستیو هیچی ندیدم
منو ببخش اگه بازم خطا کردم

تو که همیشه سنگ صبور این دل تنهایی
اگه نباشی دنیا تمومه دیگه چه دنیایی

میدونی چیه دیوونگی بسه
غرور چشممو غمت شکسته

نگاتو برندار از تو نگاه من
اگه میشه بذار پیشت بشینم

پشیمونم عزیز نازنینم
بیا ببخش دوباره این گناه من

منو ببخش اگه دیوونه بودم
تو که میترسیدی خونه نبودم
اگه تو پاکیو همش گناه کردم

منو ببخش هنوز اگه میتونی
اگه مثل قدیما مهربونی
منو ببخش عزیزم اشتباه کردم 

فاطمه عشقم

 

نويسنده: محمد تاريخ: جمعه 23 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

برگشتم

سلام من برگشتم فقط بخاطر عشقم من بازم هستم چون عشقم از رفتنم ناراحت شد و من تحمل ناراحتی عشقمو ندارم و  برگشتم فقط بخاطر  خودت فاطمه جونم حاظرم بخاطرت جونمم بدم تو تنها چیزی هستی که من دارم بخاطرش زندگی میکنم تو تمام هستی من هستی عاشقت هستم فاطمه جون میمیرم برات  دوست دارم فاطمه...........................

نويسنده: محمد تاريخ: جمعه 23 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خداحافظ

سلام وبلاک تا مدتی تعطیل میباشد شرمنده دوستان شاید دیگه بر نگشتم ببخشید لطفا نظر هم نزاریت کسی نمیخوندش به امید دیدار دوباره خدافظ همگی

نويسنده: محمد تاريخ: پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق

عشـــــــــــــق                                    عشـــــــــــــق

عشـــــــــــــــــــــــــق                       عشــــــــــــــــــــــــــــق

عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق      عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

عشـــــــــــــــــــــــــق

عشـــــــــق

  ღ[تصویر: 13264021283.gif]

نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

o19fqffleak2cy24uxig.jpg

نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

داستان عشق و دیوانگی!!!

 

در زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود، فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند، آنها از بی کاری خسته و کسل شده بودند....


ادامه مطلب
نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شرط عشق...!

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد...


ادامه مطلب
نويسنده: محمد تاريخ: چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوست دارم

می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟

لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده

تا در نهایت سکوت فریاد بزنه :

دوستت دارم 

عشقم فاطمه

نويسنده: محمد تاريخ: سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

به تو تقديم ميكنم

به تو تقديم ميكنم،تمام احساسات درونم را كه مشتاقانه تو را طلب مي كنند.

به تو تقديم مي كنم،لحظه لحظه هاي دلتنگي ام را كه به وسعت تمام روزهايي است كه من بي تو سر كردم،

و به تو تقديم مي كنم،عشق را كه در تپشهاي قلبم و در اشتياق چشمان هميشه منتظر يافتم.

اين ارزشمندترين هديه من به توست، گوشه اي از قلب بزرگت پناهش ده و با خورشيد مهرباني

ات نگهبانش باش، براي ابد در خاطرم خواهي ماند..

 

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

براي عشق

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده .

 براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.

 براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير .

 براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن .

 براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش

 

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وقتی ادم دلش می گیره

وقتی ادم دلش می گیره

نایت اسکین 

درست وقتی که لبخند تورو توی دلم احساس کردم.همون لحظه به آرزوم رسیدم.بذار دنیام به پای تو بریزم.بذار حس کنم اینجایی عزیزم.
با اینکه” خیلی وقت نمیشه آشنای هم هستیم.فقط فکر کنم اندازه یه هفت و هشت ماه باشه”ولی یه حسی میگه انگار خیلی وقته واسه من هستی.تو تصویر یه رویای قدیمی مــــــــــــــــــــــــن  هستی.عزیزم تو تنها” تمام زندگیم هستی.
خودت که می دونی که عاشق چشماتم.من تا آخر این زندگی همراتم.حرفم باور کن”من تورو خیلی خیلی دوست دارم. من بی عشق تو از این زندگی بیزارم.
می ترسم یه روزی ازم جدا شی”می ترسم دیگه عاشقم نباشی.همیشه نگران عشقمونم.عزیزم بذار که عاشقت بمونم.ببین پر شده از تو توی روزگارم.به غیر از تو “کسی رو دوست ندارم.واسه من تو یه عشقه بی نظیری.به این راحتی از دلم نمی ری.
تقدیم به تو عزیزم .خیلی دلم گرفته این روزها

نایت اسکین


 

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تنهام نزار گلم

 

از تنهائی بیزارم چون شیرین ترین لحظاتم باتوبودن است......

ازتنهائی بیزارم چون مرداب مرده تنم با آفتاب نگاه تو جان میگیرد........

ازتنهائی بیزارم چون کویر خشک لبانم عطش باران محبت از لبانت رادارد..........

از تنهائی بیزارم چون هنوز به قداست شانه هایت ایمان دارم.......

ازتنهائی بیزارم چون تمام واژه های شعرم باتو بودن را فریاد میزند........

ازتنهائی بیزارم چون هیچگاه تنهائی را درک نکردم همیشه وهمه

جا درهم حال حضورت را در قلبم حس کردم.....

پس بگذار با تو باشم.................

عاشقانه در آغوش پر مهر تو بمیرم........

تا همیشه ماندگار باشم...............

تنهام نذار....

nplk9a4u3a99mo6dex65.jpg

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چه زیباست

 

چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی

کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود

انتظــارت را میـکشـــــد

چــه شیــــــرین اســـــت

طعــم پیامکی کــه میگـــوید :

" کجایـی" .....؟


*  * * * * * * * * * * * * * * * *

من را از هر طرف نگاه کنی ، عاشق تو از آب در می آیم

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

میرقصم


زخمی بر دلم هست

روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم

و همه.....

همه گمان میکنند که من

سر مست و شاد می رقصم

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مرد...

مرد بغض نمیکند

مرد گریه نمیکند

مرد نمیشکند

فقط سیگاری روشن میکند

ارام و بی صدا,لابه لای دود و شعر میمیرد

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مرد




مردان هم قلب
دارند....
فقط صدایش... یواش تر از صدای قلب یک زن است....
مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند.... شاید ندیده باشی..
اماهمیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند...
هر وقت زن بودنت رامیبینم... سینه ام را به جلو میدهم...

صدایم را کلفت تر میکنم... تا مبادا... لرزش دست هایم را ببینی...
مرد که باشی... دوست داری.... از نگاه یک زن مرد باشی... نه بخاطر زورِ بازوها

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دردها

 
 


برای بعضـــی دردـ هـا نه میتوان گریــــــه کَــرد

نه میتوان فریــــــآد زد

برای بعضـــی دردـها

فقـــط میتوان

نگــــآه کَرد و

بی صـــــدا شکست

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دنبــــــال کســـــی نیستـــم کــــه وقتــــی میگـــــم میـــــرم ؛
 بگــــه : نـــرو !
 کســـی رو میخــــوام کـــه وقتـــی گفتـــم میـــرم ؛
 بگـــه : "صبـــر کـــن منـــم باهـــات بیـــام،
 تنهـــا نـــرو ... !!

 

 

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

تنها نرو..


این راه را خیلی ها رفتند و گم شدند 

بعضی ها هم راهشان بیراهه شد 

من کسی را میشناسم که بلد راه است 

اگر با او باشی


هیچ کجا و هیچ وقت  

هیچ راهی را گم نمیکنی

میدانی او کیست؟ 

آری... 

خدا!!!

 

نويسنده: محمد تاريخ: دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

جلسه ی محاکمه عشق بود وقاضی عقل.  و عشق محکوم بود به تبعید به دورترین

 نقطه مغز

 یعنی فراموشی.... قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او

مخالف

 بودند.... قلب

شروع کرد به طرفداری از عشق. ...آهای چشم مگر تو نبودی که هرروز

 آرزوی

 دیدنش را

 داشتی....ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی.... و شما پاها که

 همیشه

 منتظر رفتن به سویش بودید.... حالا چرا این چنین با او مخالفید؟ همه اعضا روی

 برگرداندندو به

 نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند... .تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت :

 دیدی قلب

 همه از عشق بی زارند ولی متحیرم با وجودی که عشق بیشتر از همه تو را آزرده

 چرا هنوز

 از او حمایت میکنی ؟قلب  نالیدو گفت من بی وجود عشق دیگر نخواهم بود و

 تکه گوشتی

 هستم که هر ثانیه کارثانیه قبل را تکرار میکند..... وفقط با عشق میتوانم یک

 

 قلب واقعی باشم..... 

نويسنده: محمد تاريخ: یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

15fisdd[1].jpg

بهت نمی گم دوسِت دارم . ولی قسم می خورم که دوسِت دارم ........

بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،

چون همه چیزم تویی ...... 

نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی ......

اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال

یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن ......

 بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم ......

اگر دنبال

مجسمه سکوت می گشتی...... صِدام کن، قول می دم سکوت کنم .....

 اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی،

صِدام کن چون قلبم تنهاست ......

اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم.... اما باهات میدوم ......

اگه یه روز خواستی

بمیری...... قول نمی دم جلوتو بگیرم .....اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم ........

نويسنده: محمد تاريخ: یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشف خیانت

 

 
روزی خیانت به عشق گفت:دیدی؟من بر تو پیروز شده ام

عشق پاسخی نداد

خیانت بار دیگر حرفش را تکرار کرد

ولی باز هم از عشق پاسخی نشنید

خیانت با عصبانیت گفت:چرا جوابی نمی دهی؟




 
سپس با لحنی تمسخر آمیز گفت:انقدر بار شکست برایت

 


سنگین بوده است که حتی توان پاسخ هم نداری؟ 



عشق به آرامی پاسخ داد:تو پیروز نشده ای

خیانت گفت:مگر به جز آن است که هر که تو آن را عاشق کرده ای

من به خیانت وا داشته ام ؟

عشق گفت:آنان که عاشق خطابشان می کنی بویی از من نبرده اند

...........چرا که عاشقان هرگز مغلوب عشق نمی شوند

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،


آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را، نشنوی

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،

می خواهم بدانم،

دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی

 
 

تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟

 

نويسنده: محمد تاريخ: یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ


نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to xn--mgblg7aycvabesf.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com